بحران پناهندگی در اروپا
در چهرهاش میدیدی که چقدر از روایت کردنِ این روزهایِ تاریخِ مملکتش خوشحال است؛ که چقدر به هموطنانش میبالد. حسابی از این روحیه نوعدوستی، آن هم با این شدت و حدت به وجد آمده بود و مدام میگفت که باید خودش هم هر چه زودتر به صف کمککنندگان بپیوندد. به پیشنهاد او قرار شد سری بزنم به یکی از پایگاههای جمعآوری کمکهای مردمی برای پناهندگان در هامبورگ۱ که در یکی از سالنهای محل دائمی نمایشگاه قرار داشت.
آغوشهای باز
مهم نبود که یک ساعت وقت داری یا همه روز را. هر کس به هر اندازهای که میتوانست کمک میکرد. خیلیها برای کمک میآمدند. از پدر و مادرهایی که بعد از تمام شدن مدرسه فرزندشان دستش را گرفته بودند و خانوادگی آمده بودند برای کمک تا زن حاملهای که به نظر میرسید پا به ماه است و میخواهد آموزشهای اخلاقی فرزندش را قبل از پا گذاشتنش به دنیا شروع کند. کار پیچیدهای نبود. به راحتی میتوانستی کمک کنی. فقط کافی بود جلوی در بگویی که میخواهی در کارها مددی بدهی و بعد روی یک تکه چسب کاغذی اسم کوچکت را بنویسی، بچسبانی روی سینهات، یک جفت دستکش هم بگیری و بروی به یکی از آن بخشهایی که کمک لازم دارند. انواع لباس، وسایل بهداشتی، اسباببازی و … . البته بخش دیگری هم در کار بود. یک گوشهای از سالن نمایشگاه میزی گذاشته بودند که رویش پر بود از خوراکیهای جور واجور برای استفاده داوطلبان. میتوانستی پشت آن میز هم بایستی و به امور پشتیبانی و آشپزخانهای رسیدگی کنی. هر کس هر طوری که میتوانست کمک میکرد. حتی پیتزافروشیهای شهر هم سعی کرده بودند از از این قافله عقب نمانند. برای کسانی که کمک میکردند یک وعده پیتزای رایگان میآورند که بخورند و جان بگیرند. شده بود مصداق واقعی آیه «فَاستَبِقُوا الخَیراتِ». پیشیگیرندگان هم که نزد پروردگارشان مقربترند.
میگویند عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. راست میگویند. بحران پناهجویان در اروپا به خوبی توانست جامعه مدنی را در کشورهایی مثل آلمان فعال کرده و باعث شکلگیری انواع و اقسام فعالیتهای داوطلبانه مردمی برای کمک به پناهندگان شود. این بار علیرغم ریشههایی که آلمان در طول تاریخ در اندیشه «دولت رفاه»۲ دوانده، مردم تنها دولت را مسئول حل مشکل نمیدانند و خیلیها آستین بالا زدهاند و به میدان آمدهاند. اتفاقاً همین فعالیتهای داوطلبانه مردمی به سبب انعطافپذیریهایی که دارند، سرعت زیادی به سازماندهی کمکها بخشیدهاند و باعث شکلگیری شیوههای گوناگون و خلاقانهای شدهاند. دانشجویان پزشکی داوطلبانه به وضعیت سلامت پناهندگان رسیدگی میکنند، متخصصین IT وبسایتها و اپلیکیشنهایی را راه میاندازند که نیازهای روز را اطلاعرسانی میکنند و خبر میدهند که در کجا چه نوع کمکی لازم است، یا برای مثال برخی به پناهندگان زبان آلمانی یاد میدهند تا هر چه زودتر بتوانند گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند. گروهی از بچهها نگهداری میکنند تا پدر و مادرشان بتوانند در کلاسهای زبان شرکت کنند، عدهای برای پناهندهها موسیقی مینوازند، برخی از داوطلبان برای بچهها کلاس فوتبال میگذارند و بسیاری شیوههای دیگر. خلاصه هر کس از هر راهی که میتواند سعی میکند سهمی در این ماجرا داشته باشد. موزهها برای پناهندگان بازدید رایگان ترتیب میدهند، داروخانهها برایشان دارو جمع میکنند و عدهای هم در این میان جشنهایی برای استقبال از پناهندگان و خوشآمدگویی به آنها ترتیب میدهند. رسانهها و شبکههای اجتماعی هم سعی میکنند با این موج همراه شوند. مثلاً روزنامه برلین ضمیمهای میگذارد و جملات ابتدایی آلمانی را به عربزبانها یاد میدهد، فیسبوک و توئیتر هم مجالی میشوند برای اطلاعرسانی وضعیت پناهندهها و کمکهای مورد نیاز. انگار در این شرایط میفهمم روحیه بسیجی و کار جهادی که پدر و مادرهایمان از آن حرف میزدند، چه معنایی دارد.
پلهها را پایین میروم و وارد ایستگاه مترو میشوم. روی تابلو نوشته شده که قطار شش دقیقه دیگر میرسد. توی ایستگاه مترو پوستری توجهم را جلب میکند. با حروف نسبتاً بزرگ رویش نوشته شده: «و این ما هستیم که نقشهها را با مرزها میکشیم. زمین خط و مرزی نمیشناسد.» حسابی سر ذوق میآیم. روی نیمکت مینشینم و منتظر آمدن قطار میشوم. دو نفر کمی آن طرفتر نشستهاند و یکیشان به دیگری گزارش میدهد که روی صفحه فیسبوک یکی از این NGOها خطاب به داوطلبانی که کمک میکنند نوشته شده آنقدر لباسهای اهدایی زیاد است که کمککنندگان میتوانند لباسهای کمی کثیف را با خیال راحت دور بیاندازند که بازیافت شوند. قطار میرسد. سه ایستگاه بعد پیاده میشوم. ظاهراً این پوسترها در همه ایستگاههای متروی هامبورگ نصب شدهاند. روی این یکی نوشته شده: «آدم کسی را که در پی زندگی بهتری است پس نمیزند. هیچ کس با ما چنین رفتاری نمیکند.» این بار با دقت بیشتری زیر و بم پوستر را بررسی میکنم. کار یک انجمن خیریه۳ است که به فکر حق و حقوق مهاجران و پناهندهها است. با خودم فکر میکنم چه کسی فکرش را میکرد که جنگ سوریه این چنین روی آلمان تأثیر بگذارد و در یک جایی کیلومترها دورتر از محل جنگ بلبشویی راه بیاندازد که نگو و نپرس.
هنوز یک قرن از پایان جنگ جهانی دوم نگذشته است، هنوز نسل آلمانیهایی که به عینه این جنگِ مخوف را دیدهاند و با پوست و گوشت و جانشان معنای این واژه را میفهمند، برچیده نشده است و هنوز آلمان نتوانسته همه آثار این جنگ را از سر و رویش پاک کند. شاید به همین خاطر است که میفهمند پناه جستن از جنگ یعنی چه و با آغوش بازتری به استقبال پناهندگان میروند. شاید هم در عرصه سیاست موج پناهجویان را به مثابه فرصتی میبینند برای تغییر تصویر آلمان در اذهان عمومی. پلاکاردهای تصویر «مرکل» در یونان با شکل و شمایل هیتلر حالا تبدیل شده به تصاویری اسطورهای در قامت نجاتبخشی تمام و کمال در دستان سوریها. البته این را هم نباید فراموش کرد که رسانهها و شبکههای اجتماعی سنگ تمام گذاشتند. آنها تمام مسیر طولانی و دشواری را که پناهندهها تا رسیدن به مقصد طی کرده بودند، نشانمان دادند و لحظه لحظه ما را همراهشان کردند. وقتی سختی راه را میبینی و بخشی از تجربه آنها میشوی، سختتر دلت میآید که پناه جستن آنها را نپذیری. همین که به سلامت از این کویر وحشت گذشتهاند برایشان دست میزنی، هورا میکشی و خوشآمد میگویی. ضمن اینکه آلمان در دهههای اخیر مهاجران بسیاری را به خود دیده است و حضور و زندگی خارجیها در آلمان باعث شده است که این روزها ترس از «ناشناخته» در میان اکثر آلمانیها کمتر باشد و راحتتر بتوانند وجود «دیگری» را در میان خود بپذیرند.
بحران پناهندگی
درهای بسته
اما این همه ماجرا نیست. سکه روی دیگری هم دارد. داستان هم پیچیدهتر از آن است که به این سادگی بتوان برایش نسخه پیچید و دربارهاش نظر داد. چند کیلومتر آن طرفتر، اداره مهاجرت دانمارک در روزنامههای لبنان آگهی به زبان عربی چاپ میکند و خبر از نصف شدن ظرفیت پذیرش پناهندگان و دشواریهای مهاجرت به دانمارک میدهد. نماینده مجلسی در لهستان۴ با فریاد از دولتش میخواهد تا از یورش «زبالههای انسانی» به کشورش جلوگیری کند، نگرانکنندهتر این که با همین غریوهای مهاجرستیزانه حزب محافظهکار قانون و عدالت در انتخابات رأی میآورد. نخستوزیر مجارستان۵ در سخنرانی عمومی به مهاجران میگوید که هیچ تضمینی برای پذیرفتهشدنشان در کشورش وجود ندارد و بلافاصله با تغییر قانون، خط مرزی را احیا میکند. شهردار اَشوتالوم۶ -شهری ۴۰۰۰ نفری در مرز مجارستان و صربستان- ویدئویی چند دقیقهای در یوتیوب به اشتراک میگذارد. تصاویری از دیوار مرزی، دوربینهای نظارتی، تفنگداران گارد ضربت و آقای شهردار که به سبک تبلیغات انتخاباتی میگوید: «مجارستان انتخاب بدی است. اَشوتالوم بدترین انتخاب.»۷ در یک جمله، دیوارها دارند بلندتر و بلندتر میشوند. دولتهای اروپایی که زمانی با رویای قارهای بدون مرز کنار هم جمع شده بودند، یکی یکی پستهای نگهبانی مرزی، سیمهای خاردار و سربازان آماده به شلیکشان را از گنجههایشان بیرون میکشند تا به مهمانان ناخوانده بفهمانند در کشورشان برای «غریبهها» جایی ندارند.
از سایر کشورهای اروپایی که بگذریم، واقعیت این است که خود آلمان هم به عنوان پرطرفدارترین مقصد پناهجویان، این روزها با چالشهای زیادی روبرو است. شرق آلمان و به خصوص شهرهایی مثل درسدن آنقدرها هم آغوششان باز نیست. اگرچه که همین اواخر دانشگاه فنی درسدن مطالعهای انجام داده بود و به این نتیجه رسیده بود که ۶۰ درصد از مردم درسدن مشکلی با حضور پناهندگان ندارند. ولی خب کسی نمیتواند منکر حضور جنبشهایی مثل پگیدا۸ شود که سخت مخالف حضور مسلمانان هستند. از دیگر چالشهای مهم شهرهای آلمان چگونگی اسکان پناهندگان است. به خصوص که سرما هم فرا رسیده و دیگر فرصت چندانی برای تعلل نیست. استفاده از کلیساها و مساجد برای اسکان موقت، تبدیل پادگانهای متروکه به محل سکونت، استفاده از مدارس و سالنهای نمایشگاهی در تعطیلات آنها و ساختن مسکن ارزانقیمت، همه و همه راهحلهایی است که به ذهن رسیدهاند. در این میان عدهای مخالف تجمیع مهاجران در یک نقطه هستند و معتقدند این سیاست موجب شکلگیری گِتو۹ها میشود، عدهای از ساکنان محلات مرفهتر هم نگران قیمت املاکشان هستند و اصلاً نمیخواهند محل اسکان پناهندگان در نزدیکی محل زندگی آنان باشد. همین اواخر ویدئویی دیدم از مخالفت ساکنین یکی از محلات هامبورگ۱۰ برای ساخت ۸۰۰ منزل مسکونی برای ۳۰۰۰ نفر از پناهندگان در فضای سبز محلهشان. میگویند من این خانه را خریدهام که نزدیک پارک باشد. حالا میخواهید فضای عمومی ما را از بین ببرید و ۳۰۰۰ نفر دیگر به جمعیت محله اضافه کنید؟ عدهای از ساکنین محله هم نگران زیاد شدن بیش از حد تعداد خارجیها در این محله هستند. چون پیش از این هم این بخش از شهر محل سکونت مهاجران بسیاری بوده است.
از سد سرپناه هم که بشود گذشت، همچنان چالشهای بسیار دیگری پیش رویند. به یکباره جمعیت قابل توجهی ساکن شهرهای آلمان شدهاند که همه از جنگ پناه آوردهاند و شرایط روحی نامناسبی دارند. مسلماً توانمندسازی این حجم از جمعیت برای بازگشت به زندگی عادی کار سادهای نخواهد بود. این روزها بسیاری از رسانههای داخلی آلمان نوشتهاند که میزان خشونت نسبت به پناهندگان در آلمان در مقایسه با سال گذشته به طرز چشمگیری افزایش یافته و بستر خوبی برای ظهور و بروز قویتر ایدههای نژادپرستانه فراهم آمده است. بهخصوص که اینبار پناهندگان عمدتاً مسلمان هستند و این موضوع باعث وجود تفاوت فرهنگی قابل ملاحظهای بین جامعه آلمان و پناهندگان میشود. بسیاری هم نگران آسیبدیدن اقشار ضعیفتر جامعه آلمان در مواجهه با پناهندگان هستند. بعید است ورود پناهندگان به شهرهای آلمان طبقات بالاتر اقتصادی را چندان تحت تاثیر قرار دهد ولی به قطع در آیندهای نزدیک رقابت بر سر مشاغل و رقابت بر سر مسکن ارزانقیمت یکی از مسائل شهرهای آلمان خواهد بود.
با وجود تمام این مسائل و معضلات، آلمان باز هم برای پذیرش تعداد بیشتری پناهنده اعلام آمادگی میکند. باز هم مردمش در ایستگاههای قطار صف میبندند تا به مهاجران خوشآمد بگویند. نگاه به عملکرد مردم آلمان در برخورد با پناهندههای سوری، خواسته یا ناخواسته ما ایرانیان را در مقام قیاس با آنچه که ما در برخورد با پناهندههای افغانستانی کردیم، قرار میدهد. یاد حرف هلیا میافتم. میگفت در بازهای که در ویَن بود، بعد از سوریها، بزرگترین جمعیت پناهجویان افغانستانیها بودند که اتفاقاً بسیاری از آنها از ایران آمده بودند. از چه فرار میکردند؟ مادرم هم میگوید همین اواخر اولیای یکی از دانشآموزان افغانستانی مدرسهشان پرونده دخترش را گرفت. گفته بود میروند افغانستان که از آنجا با مهاجران راهی هلند شوند. به مادرم گفته بود خیلی از فامیلهایشان در ایران همین کار را کردهاند. سفری که مطمئناً از سختی و خطراتش آگاهند. میدانند که گرسنگی، بیسرپناهی و خطر مرگ پیش رویشان است، اما باز هم آن را به زندگی کردن در ایران ترجیح میدهند.
*برای دیدن ویدئوهای اشاره شده در متن میتوانید به آپارات شهرت مراجعه کنید.
با همکاری سمیرا هاشمی. عکس از سمیرا هاشمی
۲ بر مبنای این الگوی نهادی، دولت مسئول تأمین و بهبود رفاه عمومی شهروندان است و به دنبال تحقق ایدههایی چون وجود فرصتهای برابر برای همه و توزیع عادلانه ثروت است.
۷شایان توجه است که نفس اشتراک ویدئو در یوتیوب برای مهاجرانی که غذا و سرپناه ندارند، خود نشانگر بسیار خوبی برای سنجش میزان شتابزدگی دولتمردان اروپایی در برخورد با حضور پناهندگان است.
۸ PEGIDA
۹ این واژه غالباً به محلاتی اطلاق میشود که اقلیتهای مذهبی، نژادی، زبانی و … به صورت متمرکز و جدا از دیگر گروههای شهری در آن سکونت دارند.
۱۰ Billstedt
Enjoyed every bit of your article. Much thanks again. Great. Agnola Andie Sension